محمد پارسامحمد پارسا، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 29 روز سن داره
پانیسا خانمپانیسا خانم، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 29 روز سن داره

محمدپارسا و پانیسا خانم

تربیت دوران جنینی

با اینکه دوست ندارم خیلی در تربیت شما حساس باشم ولی از اول چند کتاب براتون تهیه کردم از کتابخانه و هرازگاهی براتون کتاب می خونم. البته با توصیه ی آقای زرشکیان استاد جامعه شناس، هرازگاهی هم براتون حافظ می خوانم. ...
1 مرداد 1395

خوراکی ها

بعضی از فامیل برای بارداری مامان غذاهای خوشمزه درست کردند و زحمت کشیدند آوردند. از جمله: خاله مریم: آش کشک عمه سهیلا: کوفته برنجی و مخلفات و ژله های رنگی تزیین شده ناهیدخانم (عروس عموی باباجون): دلمه و کوفته مادربزرگ مامان: کوفته شهربانو خانم (مادر زنعمو مریم): آش ارزن زن عمو لیلا: آش کشک و ژله و ترشی خاله مریم: کیک پرتغالی خانگی خانم محمدی(دوست مادرجون): آش رشته و حلیم بادمجان خانم گردشتی: کوفته برنجی زن عمو مرتضی: نان خانگی مریم خانم (عروس خاله): آب انار   دایی امیرحسین که خیلی ذوق داره برای شما دوتا و همیشه اول سراغ شما را میگیره، چندبار برای مامان خرمای مخصوص جنو...
1 مرداد 1395

دوران بارداری

تا اینکه شما دو تا وروجک 5 ماهتون بشه حال مامان خیلی خوب نبود و نمی تونستم غذا درست کنم. این بود که تمام زحمت غذا افتاده بود گردن مادرجون و گاهی هم بابایی. سه روز اول هفته که مامان سرکار بود و خستگی کار هم اضافه میشد، مخصوصا که مامان بخاطر قبول شدن درآزمون دکتری دانشگاه تهران دونوبت کاری گرفته بود که روزهای بیشتری آزاد باشه و بتونه بره دانشگاه که بخاطر مشکلات کاری بابا و مامان، رفتن به تهران کنسل شد. سه روز اول هفته را یا مادرجون غذا تهیه میکرد برای مامانی می آورد یا بابایی میرفت می گرفت یا مامانی را می برد همانجا می خوردیم و مامانی کمی استراحت میکرد و برمی گشتیم خانه خودمان. گاهی وقتها اینقدر گرسنه میشدم که تحمل نداشتم و مادرجون می گفت: ما...
1 مرداد 1395

سوغاتی قبل از تولد

در این مدت چند نفر از فامیل هم به مسافرت رفتند که بیشتر برای شما دو تا لباس آوردند. از جمله: عزیزجون در سفر جنوب، مادرجون در سفر خوانسار و مشهد، عمو علی و زنعمو مریم در سفر مشهد، تازه عزیزجون از کربلا هم یک دست لباس پسرانه و یک لباس سفید با سربند سبز(به رسم خانوادگی که بچه ها پسر بودند) آورده بود و بعد برای پانیسا خانم هم اضافه کردند. دست همگی درد نکنه. ...
1 مرداد 1395

چند اتفاق

ازدواج عمو علی با زن عمو مریم و دایی امیرحسین با زندایی فاطمه که امیدوارم یک موقعی باشد که مامان سرحال باشه و بتونه در این دو مراسم دوست داشتنی شرکت کنه. تازه دلم می خواد برای هردوشون حسابی سنگ تمام بگذارم. این 4 تا عزیزی هستند که با شنیدن خبر آمدن شما خیلی خوشحال شدند. حتی دایی امیرحسین و زندایی فاطمه برای مامان یک شاسخین بزرگ خریدند که مادرشدنم را بهم تبریک بگن... خانه فروختن و خانه خریدن هم به کارهامون اضافه شده که اعصاب مامان و بابا را خیلی بهم ریخته. چند ماهی هست که ما دنبال خانه میگردیم و هنوز خانه ی مورد نظرمون را پیدا نکردیم. در این دیدن ها با یک خانواده ی برخورد کردیم که دوقلوی دختر و پسر داشتند و وقتی علت فروش خانه را پرسیدم،...
1 مرداد 1395

انتخاب اسم

خیلی پروژه ی سختی بود و هست. من و پدرتون چند تا کتاب اسم تهیه کردیم و خواندیم و در اینترنت هم به خیلی از سایت های انتخاب نام سر زدیم. چند تا اسم انتخاب کردیم و به دوتا پدربزرگ و مادربزرگ ها خبر دادیم.باباجون و مادرجون نظر خاصی ندارند و میگن خودتون انتخاب کنید،فقط مادر جون میگه به معنای اسم هم توجه کنید. آقاجون هم میگه هر چی نظر خودتونه و عزیزجون گاهی اسم پیشنهاد میده. عمو علی هم چند تا اسم برامون دیده بود. به نظر همه ی اسم ها زیبا هستند اما نمیدونم چرا اون اسمی که دلخواهمون باشه گیر نمیاد. اول قرار بود محمدپارسا و پریسا بگذاریم که با پریسا مخالفت شد. فعلا محمد پارسا و پانیسا(معنی: به زلالی آب،به طراوت آب،مانند آب، روشنی و صافی) صداتون میکنی...
1 مرداد 1395

و ماجرای بچه دار شدن ما:

  برای شروع بهتره از سال 94 شروع کنم که سال خوبی برای کل خانواده بود. عقد عمو علی و زن عمو مریم که دختر خیلی خوب و دلنشینی بود و از همان روز اول کلی به دل مامان نشست، قبولی مامان در آزمون دکتری سراسری دانشگاه تهران و دانشگاه تهران مرکز، قبولی پدر در آزمون سراسری کارشناسی ارشد دانشگاه مالک اشتر تهران و نجف آباد اصفهان و از همه مهمتر قدم گذاشتن شما دو تا فرشته به زندگی ما تنها اتفاق ناراحت کننده فوت مادربزرگ مامان در اواخر مردادماه بود،خدایش بیامرزد. چند وقتی بود که اصرارهای اطرافیان برای بچه دار شدن ما خیلی زیاد شده بود حتی خانم دکتر طلیعه(یکی از بهترین متخصصان زنان و زایمان اصفهان) هم نظرشون این بود که ما بچه دار بشیم،البت...
1 مرداد 1395
1